جدول جو
جدول جو

معنی دست برگشودن - جستجوی لغت در جدول جو

دست برگشودن
(شُ دَ)
دست برگشادن. گشودن دستها، آزاد گذاشتن دستها، تعدی کردن. تجاوز آغازیدن. رجوع به دست برگشادن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِگَ تَ)
دست برگشودن. گشودن دستها. بالا بردن دستها:
ای نفس جهد کن که چو مردان قدم نهی
ور پای بسته ای به دعا دست برگشا.
سعدی.
، آزاد گذاردن. اقتدار دادن و اختیار دادن:
سعادت برگشاد اقبال را دست
قران مشتری در زهره پیوست.
نظامی.
گردن ادبار بشکن پشت دولت راست کن
پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای.
منوچهری.
، تجاوز آغاز کردن: مردم ما نیز در کرمان دست برگشاده بودند و بی رسمی میکردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 438)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ نُ / نِ / نَ دَ)
دست برداشتن. دست برآوردن. بلند کردن دست:
نه صاحبدلان دست برمی کشند
که سررشته از غیب درمی کشند.
سعدی (کلیات ص 317)
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ دَ)
دست گشادن. رجوع به دست گشادن شود: برآنکه این بیعت که طوق گردن من است و دست برای آن گشوده ام و بجهت عقد دست بر دست زده ام... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست بر گشودن
تصویر دست بر گشودن
آزاد گذاشتن (در کاری)
فرهنگ لغت هوشیار